گاهي رسيدن به لحظه اي چنان برايم دشوار ميشود كه ترسان از خدا ميخواهم براي اولين و آخرين بار زمانم بايستد.
67- سیاه
پروردگارا از تو سپاسگزارم که مرا سیاه آفریدی
تمام دردها را در من جمع کردی...
آفریقاییها کسانی هستند که نه باروتی اختراع کردهاند و نه قطبنمایی
کسانی هستند که هرگز رامکردن دیگ بخار و برق را یاد نگرفتهاند
کسانی هستند که چیزی را نه در دریا، نه در آسمان جستجو نکردهاند
ولی آنها در گوشههای فراموششدهی دنیا رنج و عذاب را با گوشت و پوست خود لمس کردهاند.
از کتاب پاتریس لومومبا، زندگی و مرگ نوشته ی جان فرانکوونه، ص۴۳
تمام دردها را در من جمع کردی...
آفریقاییها کسانی هستند که نه باروتی اختراع کردهاند و نه قطبنمایی
کسانی هستند که هرگز رامکردن دیگ بخار و برق را یاد نگرفتهاند
کسانی هستند که چیزی را نه در دریا، نه در آسمان جستجو نکردهاند
ولی آنها در گوشههای فراموششدهی دنیا رنج و عذاب را با گوشت و پوست خود لمس کردهاند.
شعری از پاتریس لومومبا، قهرمان کنگو
از کتاب پاتریس لومومبا، زندگی و مرگ نوشته ی جان فرانکوونه، ص۴۳
66-پدر و پسران و شکستن چوب
بلاگ های مینیمال و دیگر، برای ما میتونن نمونه هایی باشن از کار تیمی!
طی انتشار این بلاگها ما یاد گرفتیم که موفقیت تکی به مراتب دشوارتر از موفقیت تیمی ـه.
طی انتشار این بلاگها ما یاد گرفتیم که موفقیت تکی به مراتب دشوارتر از موفقیت تیمی ـه.
پ.ن: بیشتر بلاگ های پرطرفدار فعلی به صورت گروهی اداره میشن.
63- بوی ماه مدرسه
اواخر شهریور را به خاطر بوی خوش پائیزش (بوی مدرسه)
و اواخر اسفند را به خاطر بوی خوش بهارش (بوی نوروز)
دوست دارم.
پ.ن: این روزها، با این بارانها شدید یاد روزهای شیرین مهرماه مدرسه( در سالهای ابتدایی) برایم زنده شده!
و اواخر اسفند را به خاطر بوی خوش بهارش (بوی نوروز)
دوست دارم.
پ.ن: این روزها، با این بارانها شدید یاد روزهای شیرین مهرماه مدرسه( در سالهای ابتدایی) برایم زنده شده!
62- سومالي
انقدر هزينه اي كه براي تبليغات كمك به مردم مسلمان سومالي كردن به خودشون ميدادن كلا مسئله ي خشكسالي سومالي حل ميشد!
پ.ن: مملكته داريم؟
پ.ن: مملكته داريم؟
۶۱- پیشفرض
در اینجا همه ی بحث ها با پیش فرضِ خدا (فلسفی) و پیروی از خط امام (سیاسی) است।
دقیقا همانها را که بیشترین مناقشه در آنهاست، ناچاری بپذیری!
دقیقا همانها را که بیشترین مناقشه در آنهاست، ناچاری بپذیری!
60- پاسخ نادرست
گاهی ناچاریم به برخی سوالات خودخواسته نادرست پاسخ دهیم..
پ.ن: مثلا در امتحانشان میپرسند: چرا حجاب بهترین پوشش برای زنان است
گرچه باید، اما نمیگویید چرند نگو و چند فحش حواله اش نمی کنید...
بی انصاف ها! با این سوالات میخواهند از تو تحقیرت، نابودت کنند.. و باورت را به سخره و بازی بگیرند..
۵۸ - شهره لرستانی
میون این همه فحشی که سمت بازیگرای اخراجیها ۳ حواله شد یه نفر هم نبود از شهره لرستانی یاد کنه که بازی تو این فیلم رو قبول نکرد
پ.ن: توجیهاش رو اینطور بیان کرد که تو فیلمهای سیاسی بازی نمیکنم
پ.ن: توجیهاش رو اینطور بیان کرد که تو فیلمهای سیاسی بازی نمیکنم
۵۷- فیتیله
دوست داشتم دوباره بچه میشدم
فقط به این دلیل ساده که مثل آنها وقتی فیتیله میبینم دست و جیغ و هورا بکشم
فقط به این دلیل ساده که مثل آنها وقتی فیتیله میبینم دست و جیغ و هورا بکشم
۵۶ - شیر و گلهی بوفالو
وقتی شیری در پی گلهای بوفالوست اگر همهی جهتها برعکس شود؛ اصلا عجیب نیست
تنها نیاز به ارادهای است که جهتها را عوض کند
پ.ن: و شاید هماهنگی
تنها نیاز به ارادهای است که جهتها را عوض کند
پ.ن: و شاید هماهنگی
55- سلیتیر
الانم بازی سادهی سلیتیر به مراتب دوستداشتنیتر است از هر موهبت دیگر زندگی؛ حتی از آن لبهای شیرین.
54 - آفرینش
در این زندگی هم مرگ هول انگیز است هم بیمرگی تحمل ناپذیر
واقعا آفرینش این دنیا ناشیانه نبوده؟
واقعا آفرینش این دنیا ناشیانه نبوده؟
53- خواص و عوام
"از خواص شدن و بودن" خواسته ای عوامانه است؛
خواص در آرزویند که چون عوام باشند.
پ.ن: افسوس که از کودکی آموختندمان که "بخواهیم از خواص باشیم" نه آنکه "از خواص باشیم".
خواص در آرزویند که چون عوام باشند.
پ.ن: افسوس که از کودکی آموختندمان که "بخواهیم از خواص باشیم" نه آنکه "از خواص باشیم".
52- دنیای مجازی
این چند روزی که لپتاپم ترکیده بود و نمیتونستم خیلی به نت سری بزنم تجربه ی خیلی خوبی برام بود..
در این حد که الان خیلی رغبتی ندارم برم لپتاپم رو پس بگیرم
پ.ن: در عین زیبایی ها و خوبی های زندگی مجازی، زندگی واقعی یه شیرینی ها و خوبی هایی داره که بد نیست یه کمی از زمان زندگی اینترنتی مون کم کنیم تا بهتر زندگیِ واقعی داشته باشیم :)
در این حد که الان خیلی رغبتی ندارم برم لپتاپم رو پس بگیرم
پ.ن: در عین زیبایی ها و خوبی های زندگی مجازی، زندگی واقعی یه شیرینی ها و خوبی هایی داره که بد نیست یه کمی از زمان زندگی اینترنتی مون کم کنیم تا بهتر زندگیِ واقعی داشته باشیم :)
51- شهر بی ستاره
نه فقط پرندگان، که ستاره ها نیز از این شهر رخت بربسته اند..
پ.ن: حتی نمیتوان به آسمان نگاهی نمود و به چشمک ستاره ای دل خوش؛ اینجا.
پ.ن: حتی نمیتوان به آسمان نگاهی نمود و به چشمک ستاره ای دل خوش؛ اینجا.
47- ازدواج
حکایت غریبی است...
همه ازدواج را به سخره میگیرند
و
همه ازدواج می کنند...
پ.: لااقل در مورد پسرا این به سخره گرفتن صادق ـه (و تقریبا برای همه ی پسرا). دخترا هم فکر کنم کمابیش اینطور باشن.
پ.ن2: پیدا نیست وقتی مسخره میکنن براچی ازدواج می کنن :)
همه ازدواج را به سخره میگیرند
و
همه ازدواج می کنند...
پ.: لااقل در مورد پسرا این به سخره گرفتن صادق ـه (و تقریبا برای همه ی پسرا). دخترا هم فکر کنم کمابیش اینطور باشن.
پ.ن2: پیدا نیست وقتی مسخره میکنن براچی ازدواج می کنن :)
46 - خط فارسی
دقت کردین تو پیامکهای فینگلیش که مینویسیم، خیلی اوقات حروف صدادار رو حذف می کنیم؟
پ.ن1: مثلا جای اینکه بنویسیم mididam مینویسیم mddam.
پ.ن2: به نظر من این نقطه ی قوت خطِ فارسی ـه که هیچ اجباری نیست آواها رو بنویسیم؛ گرچه شاید یادگرفتنش رو یه کمی سخت کنه.
پ.ن3: من کلا خط فارسی رو خیلی دوستش دارم؛ به ویژه اون هنر خوشنویسی که برامون به میراث گذاشته...
پ.ن4: این حروف و الفبای فارسی رو هم به نظر من نمیشه حروف عربی دونست؛ ولو اول تو زبون عربی بکار رفته باشه.. تحول این الفبا تا حد زیادی مدیون ایرانی ها و فارس-زبون هاست.
پ.ن1: مثلا جای اینکه بنویسیم mididam مینویسیم mddam.
پ.ن2: به نظر من این نقطه ی قوت خطِ فارسی ـه که هیچ اجباری نیست آواها رو بنویسیم؛ گرچه شاید یادگرفتنش رو یه کمی سخت کنه.
پ.ن3: من کلا خط فارسی رو خیلی دوستش دارم؛ به ویژه اون هنر خوشنویسی که برامون به میراث گذاشته...
پ.ن4: این حروف و الفبای فارسی رو هم به نظر من نمیشه حروف عربی دونست؛ ولو اول تو زبون عربی بکار رفته باشه.. تحول این الفبا تا حد زیادی مدیون ایرانی ها و فارس-زبون هاست.
رونوشت به تمام کسانی که ننوشتن آواها در خط فارسی را نقصِ آن میدانند
45 - ماندگاران بدبخت
این رسم تاریخ است که در خود تنها نام آنانی را نگاه دارد که خوشبخت نبوده اند...
پ.ن1: کسی میگفت اگر فرد خوش بخت باشد پیِ موفقیت نیست؛ برای پر کردن جای خالی خوشبختی است که پی موفقیت میرویم و موفق میشویم
پ.ن2: اما از آغاز، ماندگاری در تاریخ برایمان ارزشی بود و امروز هم ساده نیست گذشتن از چنین ارزشی..
پ.ن3: اگر تاریخ از آنانی روایت میکرد که خوشبخت اند؛ چه دنیایی میداشتیم!!..
پ.ن4: در این سلطه ی ناشگونی بر زندگی، سلطه ی غربیان را میتوان دید؛ اگر دنیا را شرقی ها می ساختند؛ گرچه بی آلایش و آرایش تر می شد، اما زیباتر میبود.
پ.ن5: البته این بدان معنا نیست که آنانی که ماندگار نشدند همه خوشبخت بوده اند. بلکه به این معناست که آنانی که ماندگار شده اند آن برترین و ناب ترین انسان ها نبوده اند؛ در واقع برترین بودن با ماندگاری لکه دار میشود و زیرسوال میرود... (گرچه شاید آن برترین ها هم، گاهی، نامستقیم اشاره ای از آنها در تاریخ بیاید)
پ.ن1: کسی میگفت اگر فرد خوش بخت باشد پیِ موفقیت نیست؛ برای پر کردن جای خالی خوشبختی است که پی موفقیت میرویم و موفق میشویم
پ.ن2: اما از آغاز، ماندگاری در تاریخ برایمان ارزشی بود و امروز هم ساده نیست گذشتن از چنین ارزشی..
پ.ن3: اگر تاریخ از آنانی روایت میکرد که خوشبخت اند؛ چه دنیایی میداشتیم!!..
پ.ن4: در این سلطه ی ناشگونی بر زندگی، سلطه ی غربیان را میتوان دید؛ اگر دنیا را شرقی ها می ساختند؛ گرچه بی آلایش و آرایش تر می شد، اما زیباتر میبود.
پ.ن5: البته این بدان معنا نیست که آنانی که ماندگار نشدند همه خوشبخت بوده اند. بلکه به این معناست که آنانی که ماندگار شده اند آن برترین و ناب ترین انسان ها نبوده اند؛ در واقع برترین بودن با ماندگاری لکه دار میشود و زیرسوال میرود... (گرچه شاید آن برترین ها هم، گاهی، نامستقیم اشاره ای از آنها در تاریخ بیاید)
44-دود سیگار
دود سیگارم را بیشتر از تو دوست دارم … کمرنگ هست ولی دو رنگ نیست !!!
برگرفته از توئیتر احسان (به نقل از سایت محفل امید20)
43- مدعیان
آنان که داعیه ی چیزی دارند و زیرپایش میگذارند به مراتب تهوع آورتر از آنانی اند که فقط زیرپایش میگذارند...
پ।ن: مثل جوجه متفکران دوروبرمان که داعیه ی همه چیزی را دارند که زیرپایشان گذاشته اند..
پ।ن: مثل جوجه متفکران دوروبرمان که داعیه ی همه چیزی را دارند که زیرپایشان گذاشته اند..
41- ایستاده ادرار کن
پلیس راه؛ ایستاد و من در پی جایی برای قضای حاجت از او خواستم کمی منتظرم بماند
اما جایی را نیافتم...او نیز می دانست که جایی نیست؛
از چهره و سخنانش که برای امنیتش در راه در محرم موسیقی را برخود حرام میکرد پیدا بود مذهبی است و متدین...
از این رو، ناگزیر گفتم که نشد...
عجیب بود؛ او خودش گزینه ی ایستاده ادرار کردن در پستو را به پیش کشید!
آنجا بود که دریافتم اگر همه ضرورت و فایده ی ایستاده ادرار کردن را درمی یافتند هرگز کسی نکوهشش نمی کرد.
پ.ن1: و شاید بسیاری از نکوهش های دیگرمان از آن است که نه ضرورتش برایمان پیش آمده و نه فایده اش را دیده ایم.
پ.ن2: شاید بپرسید که چرا در همان پستو نشسته ادرار نکند؛ برای پاسخ ارجاع میدهم به پی نوشت قبلی.
از این رو، ناگزیر گفتم که نشد...
عجیب بود؛ او خودش گزینه ی ایستاده ادرار کردن در پستو را به پیش کشید!
آنجا بود که دریافتم اگر همه ضرورت و فایده ی ایستاده ادرار کردن را درمی یافتند هرگز کسی نکوهشش نمی کرد.
پ.ن1: و شاید بسیاری از نکوهش های دیگرمان از آن است که نه ضرورتش برایمان پیش آمده و نه فایده اش را دیده ایم.
پ.ن2: شاید بپرسید که چرا در همان پستو نشسته ادرار نکند؛ برای پاسخ ارجاع میدهم به پی نوشت قبلی.
38- پیش از خواب
داستانسرائی ها و پریشانبافی های پیش از خواب را گرچه بی پایه و اساسند عموما، با هیچ عوضشان نمی کنم.
نه با کتاب و کتاب خواندن و ....
نه با درس و درس خواندن و نمره و ....
نه با کتاب و کتاب خواندن و ....
نه با درس و درس خواندن و نمره و ....
نه....
پ.ن: تنها با رویایی در بیداری؛ رویای خودساخته و دلخواه!
37- شبیه انسان های بدوی
ما درست شبیه انسان های بدوی ، نخست به طور ناخودآگاه رفتار می کنیم و انگیزه ی کنش خود را مدت ها بعد درمیابیم و در این فاصله به انبوهی از استدلالات و عقلانیت های تقریبی متوصل می شویم. اگر ما از روح عصر خویش و امتیازات احساس تاریخی آگاهی داشتیم می پذیرفتیم دلایلمان پاسخی است به چنگ زدن های افراطی به روح در دوران های گذشته که امروز وادارمان ساخته، استدلالات نظام فیزیکی را ترجیح دهیم. این بیداری، از سویی دیگر، انتقادی را برمی انگیزد و سبب می شود از خود بپرسیم: شاید اکنون همان اشتباه پیشینیان را در مسیری وارونه مرتکب می شویم که باز هم در اصل همان اشتباه است. ما علت های مادی را حقیر می شمردیم و تصور می کردیم، راز معما را یافته ایم، امروز هم با همان خوش باوری فکر می کنیم ماده را، بهتر از روح «فراسوی ماده» میشناسیم، در حالی که ماده هم به همان اندازه برایمان ناشناخته است که روح. ما هیچ چیز از این ها نمیدانیم و تنها همین اعتراف به نادانی، تعادل را به ما بازمی گرداند.
انسان در جستجوی هویت خویشتن - کارل گوستاو یونگ - ترجمه ی محمود بهفروزی - انتشارات جامی
پ.ن1: متن نوشته شده مطابق متن چاپ شده در کتاب است، قسمت های ایتالیک متناظرا از کتاب تاثر پذیرفته، ولی قسمت های توپر را خود، برای تاکید بیشتر و بهتر رساندن نظرِ خود، توپر کرده ام و در متن اصلی اینگونه نیست.
پ.ن2: کوتاه نوشتی بلند است این پست :)
پ.ن2: کوتاه نوشتی بلند است این پست :)
33-روشن فکر
در میان انبوه دوستان روشنفکر، تنها منم که اینگونه نیستم...؛ چه سخت!
و سخت تر آن است که این خود مصداقی است از روشنفکری و من...
باز بازنده...
باز بازنده...
32-دست راست
حالا که گرفتنشون خوبه که نامردی نکردن و با زناشون گرفتن که حکایت دست راست نلسون ماندلا دوباره زنده نشه
29- میخوام....
به هر حال من که خیال ندارم جراح، نوازنده ی ویولن یا اصلا چیزی بشم.
ناتوردشت-جی دی سلینجر - ترجمه ی محمد نجفی
26- اینجا و آنجا
اینجا آدم ها، باهم هم سازگاری ندارند.
آنجا با حیوانات هم دارند.
این یعنی زندگیِ سگی!
و آن یعنی یک زندگی آرام و زیبا و دوست داشتنی.
آنجا با حیوانات هم دارند.
این یعنی زندگیِ سگی!
و آن یعنی یک زندگی آرام و زیبا و دوست داشتنی.
24-صدسال بدون تغییر
«عوام چندان معرفت و دانشی ندارند که به معایب و ضرر هر کار فکر کنند. همین قدر که بهانه به دست آورده و به هیجان آمدند دیگر نه ملاحظه از بازخواست سلطان و نه از قتل وغارت دارند. در آن موقع نه دیگر فریاد عقلا و اعیان و نه نصایح و مواعظ علما و دانشمندان ثمری به حال آنها نمی بخشد [می بخشد] و تسکین آن ها جز به دم شمشیر و قتل هزاران نفر، مشکل است»
اشتراک در:
پستها (Atom)