90 دختر کاکل‌به‌سر

رفته بودم بیرون یه سیگاری بکشم که یهو یکی از این دخترای دسمال‌فروش جلوم سبز شد که آقااااا یکی بخـــــــر منم گفتم نیاز ندارم و همین هم کافی بود تا پاپی شه و ولم نکنه
با تلفن صبت می‌کردم که هی دورم می‌پیچید به خودم گفتم گنا داره یه دسمال بخرم که بعد گفتم نه دسمال خریدن ظلمه به اینا خو اگه کسی نخره دیگه کسی اینا رو این‌طور نمی‌فرسته سرکار ولی خب هیچ‌وختم اینطور نمی‌شه که هیشکی نخره هیچوخ نتونستم بفمم که وقتی یکی پول می‌خاد باید بش بدم یا نه دسمال بخرم یا نه ولی تهش یه پونصدی در آوردم که بخرم می‌دونستم خیلی گرون می‌گه ولی همه که پول ما رو زدن بذا یه بارم بابای بدبخت این بچه بزنه
ولی پولو نگرف نشس رو جدولو سرشو گرف بین دست‌ش که مثلا داره گریه می‌کنه پشیمون شدم گفتم این‌بارو که نخرم درسی می‌شه واسش که
نباید زیادِخوا باشه ولی از خودم بدم اومد که همه درس و عبرتا رو به این بدبختا می‌خایم بدیم آدامسو در آوردمو نشستم روبروش ولی نگرف اولیو خودم انداختم بالا که فک نکنه چیز خاصی تو آدامسه و نهایتنم بدن آدامس که دادم بش گرف شرو کردم ازین سوال کسشرا پرسیدن که همه می‌پرسن چن سالته مدرسه میری و الخ ولی هیچ توصیه موصیه‌یی نکردم تهشم بد کلی اصرار که دوتا بخر قبول کرد یدونه بده بهم
هیچ‌وخ و هنوزم نفمیدم درُس چیه بخری یا نخری ولی می‌دونم نباید این‌طور باشه که هیچ‌وخ نخری این‌طوری انسانیت توت می‌میره سنگ می‌شی و بی‌تفاوت و سوای خریدن یا نه باید گه‌گاهی بری کنارشون بشینیو سَی کنی محبتی بشون کنی
چیزیم اگه ازشون نخریدی یه بستنی نمدونم پفکی چیزی براشون بخر که تو حسرت مزه‌اش نباشن از تو چیزی کم نمی‌شه ولی به اونا خئلی اضافه میشه


انتقالی از گودر