96 تف سر بالا

برخلاف اون چیزی که خیلی ها تصور می‌کنن، زبون مازندرانی با گیلانی گیلکی خیلی متفاوته و فرق می کنه و این برا خیلیامون مهمه که بقیه اشتبا نکن این دوتا رو
ولی از طنز زمونه ما خودمون به زبون محلیمون میگیم
گِلِکی جای مازنی یا هرچی دیگه

انتقالی از گودر

95 شب برای بیداری

مامانم همیشه می‌گه خدا شبو آفریده برا خواب
ولی من هیچ‌وخ این حرفشو قبول نداشتم و البته الانم ندارم تو سکوت شب که همه خوابن تو اون تیرگی آدم اصن دلش نمی‌آد بخوابه تاریکی‌ش یه تسکین عجیب غریبی داره
زیاد پیش می‌آد که یه شب درمیون می‌خوابم و اتمالا این بهم‌زدن برنامه‌ی نرمال بدن و زندگی تهش بلاشو سرم میاره ولی حتی اگه قراره تو جوونی خیلی زودتر از بقیه بمیرم بازم چیزی رو از دست ندادم وختی چن‌برابر بیش‌تر از بقیه دوره جوونیم ینی به‌ترین دوره‌ی زندگی طول کشیده البته اگه فقط زمان بیداری رو حساب کنیم

داستان همونه که میگف اونا که سیگار نمی‌کشن صرفا توهم زندگی بیشترو دارن

انتقالی از گودر

94 اونی که قراره یه گهی شه عه

وختی آدم حس می‌کنه هیچ گهی نیست و هیچ گهی نمیشه دوس داره یکیو پیدا کنه که اونم حس کنه هیچ گهی نمیشه اونوخ همه چی خیلی بیتره بدم عاشقش بشه و ازین گه‌خوریا
تهشم باهم یه گهی بشن تا مشتی باشد بر دهان این زمانه ی لنتی

انتقالی از گودر

93 آخه آدم عنقد عن

اولین چیزی که منو به دین مبین اسلام و مذهب مکرم تشیع رسوند و ایمانی خلل ناپذیرو درم ایجاد کرد شکسته‌نفسی امامان ماس ینی اسیر این خضوع و خشوعشونم بخدا
نصف روایات و احادیث اینه که ما بندگان برتر خدا هستیم ازین کصشرا


انتقالی از گودر

92 عتدالو رایت کنین خب

یه بار نزدیکای چاررا ولیصر 20 دیقه منتظر یکی از دوستام بودم که برسه از سر کصخلی شرو کردم به شمردن آدمایی که از جلوم رد می‌شن و طی 20 دیقه حدود 700 نفرو شمردم
اینو گفتم که بگم قبل کمک‌کردن به یه سائل یه حساب سرانگشتی کنینو کصخل نشین بی‌آین هزارتمن کمک کنین این‌طوری که اونا میلیاردر می‌شن یه پنجاییم کافیه کلی میشه واسشون

انتقالی از گودر

91 تایلن

مجلس تایلن برای درمان معضل کودک کار قانونی تصویب کرد که هیچ شخص یا گروهی اجازه‌ی کارکشیدن از بچه‎های زیر 18 سالو نداره شایدم 15 بود
و دیگه کسی به این بچه‌ها کار نداد و همه خوشال بودن که مشکل حل شده و به این بچه ها کمک کردن
ولی یکمی که گذش دختراشون رفتن سمت تنها گزینه‌ی باقیمونده و این شد که الان تایلن اینطوریاس

رونوشت به اونایی که الکی گُخوری می‌کنن که دولت نباس بذاره کسی این بچه‌ها رو به کار بگیره باس قانون بذارن و ازین گُخوریا

انتقالی از گودر

90 دختر کاکل‌به‌سر

رفته بودم بیرون یه سیگاری بکشم که یهو یکی از این دخترای دسمال‌فروش جلوم سبز شد که آقااااا یکی بخـــــــر منم گفتم نیاز ندارم و همین هم کافی بود تا پاپی شه و ولم نکنه
با تلفن صبت می‌کردم که هی دورم می‌پیچید به خودم گفتم گنا داره یه دسمال بخرم که بعد گفتم نه دسمال خریدن ظلمه به اینا خو اگه کسی نخره دیگه کسی اینا رو این‌طور نمی‌فرسته سرکار ولی خب هیچ‌وختم اینطور نمی‌شه که هیشکی نخره هیچوخ نتونستم بفمم که وقتی یکی پول می‌خاد باید بش بدم یا نه دسمال بخرم یا نه ولی تهش یه پونصدی در آوردم که بخرم می‌دونستم خیلی گرون می‌گه ولی همه که پول ما رو زدن بذا یه بارم بابای بدبخت این بچه بزنه
ولی پولو نگرف نشس رو جدولو سرشو گرف بین دست‌ش که مثلا داره گریه می‌کنه پشیمون شدم گفتم این‌بارو که نخرم درسی می‌شه واسش که
نباید زیادِخوا باشه ولی از خودم بدم اومد که همه درس و عبرتا رو به این بدبختا می‌خایم بدیم آدامسو در آوردمو نشستم روبروش ولی نگرف اولیو خودم انداختم بالا که فک نکنه چیز خاصی تو آدامسه و نهایتنم بدن آدامس که دادم بش گرف شرو کردم ازین سوال کسشرا پرسیدن که همه می‌پرسن چن سالته مدرسه میری و الخ ولی هیچ توصیه موصیه‌یی نکردم تهشم بد کلی اصرار که دوتا بخر قبول کرد یدونه بده بهم
هیچ‌وخ و هنوزم نفمیدم درُس چیه بخری یا نخری ولی می‌دونم نباید این‌طور باشه که هیچ‌وخ نخری این‌طوری انسانیت توت می‌میره سنگ می‌شی و بی‌تفاوت و سوای خریدن یا نه باید گه‌گاهی بری کنارشون بشینیو سَی کنی محبتی بشون کنی
چیزیم اگه ازشون نخریدی یه بستنی نمدونم پفکی چیزی براشون بخر که تو حسرت مزه‌اش نباشن از تو چیزی کم نمی‌شه ولی به اونا خئلی اضافه میشه


انتقالی از گودر

89 جنبه‌ی شکست خودش خععلیه به‌خدا

در هر شکستی پیروزی است اگر جنبه ی شکست را داشته باشید

انتقالی از گودر

88 لعنت به هرآنکه می‌شناسی

حسادت که شروع شد
کار تمام می‌شود عشق آغاز
از خواهرت بدم آمد
که اراده که می‌کرد
می‌بوسید و در آغوش‌ت می‌کشید
اما برای من
نهایت‌اَش حسادت می‌شود و
این حسرت لعنتی


پ‌ن پدر و مادرت که به طریق اولی

انتقالی از گودر

87 آخوند

تو تاریخ همیشه آخوندا تا چیز جدیدی می‌دیدن حروم علام‌ش می‌کردن بدن که همه‌گیر می‌شد ملت به بی‌دینی کشیده می‌شدن به گه‌خوری می‌افتادن و قبولش می‌کردن
نمونه‌اش ماشین لباسشویی
والّا


انتقالی از گودر

86 زنگ زلزله

تو مدرسه‌ی ما تو کل مدت زنگ زلزله ملت یکیو گرفته بودن رو دست‌شون تشی‌جنازه می‌کردن
در حدی هم فراگیر شده بود که چن‌تا از مسولین مدرسه هم شرکت کردن

انتقالی از گودر

85 خو همه‌چی که ابی و هایده و سیاوش نیس

یه آهنگایی هسن مثه کارای پویا و فرشید و حتی منصور که بضیا خزوخیل میدوننشون همیشه دارم با خودم ملتم تا می‌بینن ازون نیگاهای فیلان‌اندر‌فیلان می‌کنن
خو لامصب من که اسیر آقاهامون ابی هایده و سیاوش و امثالهم هستم ولی اینا روهم پنش‌تا آهنگ شاد دارن آیا


انتقالی از گودر

84 دختر و فوتبال

یه دوستی داشتیم ما عجیب پی‌گیر جام ملتا بود هر روز ازم آمار می‌گرفتو بازی‌های شب رو می‌پرسید بین کیاس بد کلی هم طرفدار بضی تیما بود
منم علامت سوال شده بودم که چقد این فوتبال‌دوسته
اونوخ اولین سوالی که شب اولین بازی که باهم می‌دیدیم پرسید این بود که ایتالیا اون قرمزه‌اس یا آبیه و من سر به دیوار کوبیدم و الخ
ازون طرفدارای دو آتیشه ی چلسی‌م بود

حالا الان یه دختر دیگه اومده تو فب نوشته عجب بازی‌ای بود ملتم کلی لایک کردن چی بگه آدم
آخه دختر و فوتبال


انتقالی از گودر

83 اما من

یه دوستی دارم بابا مامانش از همون بچگی از خدا پیغمبر براش گفتن
یکی دیگم هس که واسش ازین خبرا نبوده
الان هیشکدوم اتقاد ندارن

فرقی نمیکنه پدرمادرا چیکار کنن
بچه ها همیشه اشتبا میکنن

82 ساعت چار

ساعت یک میخاسم بخابم
ساعت چار و نوای ازجونِ هایده و خوندن کسشرات تو نت
نهایت لذتی که از یه لحظه میشه برد
الان مشروطم بشم به ...م نیس
مگه زندگی چقد میرزه


پ ن باشد برای بعد از امتحانات شاید تسکینی باشد یاد این لحظات

81 عشق است نه بردگی

مشکل اینجاست که دختران عاشق پول میشوند نه برده ی آن
صادقانه عاشق پسری که پول و ویژگی های مشابه دارد می شوند

حق دارند
بردگی پول هم اتهام بیراهی است که جز معدودی مصداق ندارد

80 خنگ

تو بی استعداد نیستی
فقط تو ریاضی و فیزیک استعداد نداری
اگه اینو تو مدارسمون میگفتن اگه

79 - کاش دروغ باشد

فرقی نمی کنه شاید دروغ بوده داستانش یا شایدم راس هرچی که بود قشنگ بود
داش از بزرگی پدر مادرش میگف که شاید خودشو گنده نشون بده غافل از اینکه اینطور خودشو بی عرضه نشون میده

کارای بزرگ خاندانشو میگفتو ذوق میکرد که چه خونواده ای داشتیم و خودمون بیخبر

مقاومت و گلایه ای بود از زمانی که اونو تو اون وضیت انداخته بود

پ ن اصلن همون بهتر که دروغ باشه
       اگه راس باشه بیعرضگیشو نشون میده ولی اگه نه ذهن پویا و استعداد بالای نقالیشو
       خوشم اومد ازش

78 - زندگی زیباست

چه دلیلی دارد که برای دیگران قهرمان باشی برای خودت که باشی کافیست
مهم نیست که دیگران زندگی ات را زبیا بپندارند
همانکه خودت در لذتش غرق باشی کافیست


پ ن این ها حرفهای بازنده است
       واقعیت آنچه که در کتاب است نیست آن است که رخ میدهد
       این ها واقعیت است

77 - روزشماری

از شمردن روزها بیزارم
چه برای رسیدن به موعد و چه برای دور شدن از آن


پ ن نه از هدررفتن زمان است و نه از نزدیک شدن به مرگ
با ذات و وجود این عمل مشکل دارم

76- منم شیر میخورم گهگاه

در یخچال رو که باز می کنم میبینم بطری آب خالیه تنها راه چاره همینه

پ ن غیر آب تنها چیزی که سیرابم میکنه شیره

75 - اختیارباوری

اعتقاد به خدا همان اندازه معقول است که اعتقاد به اختیار
یا شاید بهتر است اینطور بازنویسی کنیم
اعتقاد به اختیار به همان اندازه احمقانه است که اعتقاد به خدا

74 - سال نو مبارک

نیازی نیس خیلی زندگی کرده باشی تا بفهمی درد پوست انداختن و دیدن پوست بیجون امروزی رو که تا دیروز پنات بوده و معنای وجودت
سخته وختی تا دیروز تاریخ رو فقط تو کتابا میدیدی ناگزیر روزای زنده ی دیروزت رو تو همین بستر دفن کنی

حرکت ذاتی این چرخ گردون و رفت و برگشت شب قهارانه بمون یاد میده که گذشته گذشته و دنیا عوض شده دیگه نمیشه با اون آهنگ حالا دیگه مرده ی دیروز سر کرد آهنگی که جز موجودی مسخ شده جز تعبیری تحریف شده چیزی ازش نمونده

بده که به اینها نباید جز به چشم تاریخ و داستان نگاه کرد

پ ن عید امسال ناغافل اومد
سال نو مبارک

73 - احتمال

می دانستم بیفایده است..
احتمال رخدادش 1% بود و یک بار در ده بار قبل رخ داده بود...

میدانستم پاسخ نمی دهد..
اما 90 بار دیگر هم صدایش کردم
تا دوباره بتوانم به پاسخش امیدوار باشم

72- کس‌شر

اعتقاد دارم ارادتم به "کس‌شر" از رو کوچه‌بازاری بودنش و عامیانه بودنشه
خالصانه و صادقانه اس.
شبی کس‌شرای درباری نیس

71- خونه‌ی مادربزرگه

اون روزا تو بچگی که از دیدن کارتونا اونقد خرکیف می‌شدیم، هیچوخ فک نمی‌کردیم یه‌روزی با صدای موزیکشون اشکمون بیاد..

70 - احتمال صفر

احتمال صفر بهترین حالت است؛ ناامیدی..
احتمال کم یعنی چشم به در بمان؛ که به احتمال زیاد تو ذوقت می‌خورد.
احتمال صفر که باشد، لااقل از شر انتظار احمقانه آسوده‌ای. مضحک نمی‌شوی.