۱۲۱ منو از تنم بگیرین تو ترانه‌هام می‌مونم

می‌گوید: "خب همه می‌دونن که خیلی از خواننده‌ها قبل از اجراهاشون چیزایی مصرف می‌کنن! هایده بیش‌تر کک مصرف می‌کرد٬ اون شب هم هرکی دیدش می‌گفت خیلی مصرف کرده٬ زیاد زده بود."
سپس مهستی را نشان می‌دهد٬ صبحِ شبی که هایده مرد. گریان است. او که دوره‌هایی به دلیل رقابت با خواهر بزرگ‌ترش٬ رابطه‌شان متشنج بود٬ می‌ترسد شخصیت اسطوره‌ای هایده با این حرف‌ها بشکند. به دروغی گوبلزی پناه می‌برد: "مسخره‌ اس. هایده اصلا دو سال بود که لب به سیگار نزده بود"
هایده مرد٬ در هم‌چین روز‌هایی 23 سال پیش.
خواننده‌ای که صدای‌اش از اعماق جان ریشه می‌گرفت٬ و همه را مسحور کرده بود (از علی تجویدی گرفته تا فرنک سیناترا) اسطوره بود و اسطوره ماند. مهستی از چه می‌ترسید؟ مگر نه این‌که چنین مرگی الزامی اسطوری است. اما داستان مرگ‌اش که این اسطوره را مرموزتر و شاید حتی دوست‌داشتنی‌تر می‌کند٬ چنان که باید معروف نشد.


۹۱۱۰۲۳گ.و.د.ر